گاهی فقط دوست دارم دستم را بکشم روی واژه ها که بفهمی چقدر حرف دارم...
برای گفتن!
برای نوشتن!!
برای خواندن!!!
که بفهمی چقدر نگرانت هستم....
که چقدر دلم شورت را می زند...
![](/upload/m/mehrabann27/image/seszty424qq8pxap4mf.jpg)
نظرات شما عزیزان:
فرزانه ![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت17:00---13 ارديبهشت 1391
چقدر رامم میکند حرفهایت. دلنوشته هایی که از دل بر اید
انگار روحم را صیقل میدهد و مرهمی می شود بر دل زخم دیده ی تنهایم
که مرور می کند خاطرات بی تو بودن با انکه بودی و نمی دیدی
دلم هوای روزهای مهربانیهایت را دارد
هوای ان روزها که بی انکه بدانم و دوستتت داشته باشم دوستم داشتی
ولی حیف که تا به خود امدم و دیدم دوست دارم دوست داشتن هایت را دیگر نه حسی بود نه نگاهی نه توجهی
دلم تنگ است
دلم گیر است
دلم در گرو غرورم است
بیا که با امدنت ارام می شوم.
ای رویایی در دوردست
وبلاگ قشنگی داری منتظرت می مونم
جودی ابوت ![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت11:06---3 ارديبهشت 1391
من تنهام ![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت12:22---21 فروردين 1391
کاش حال من را میدانستی امروز
کاش تشنگی به عشق را ...
پس باش با من به خاطر این قلب
A...R
Oldlove ![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت12:17---21 فروردين 1391
سلام مهربان جان..
عالی بود..
آ÷ بسیار جالبی بود رو من یکی که خیلی تاثیر گذاشت...
|